Web Analytics Made Easy - Statcounter

زنده یاد «محمود فلاح» پیش از این گفته بود که بزرگترین سعادت زندگی اش ساخت سریال «مختارنامه» بوده و ماجرا و شهادت زهیر بن قین را بیشتر از سایر بخش های مختارنامه دوست داشته است.

به گزارش مشرق، امروز -پنجشنبه ۱ آبان ماه- «محمود فلاح» تهیه کننده سریال فاخر «مختارنامه» در ۷۵ سالگی دعوت حق را لبیک گفت. به همین بهانه گفت و گو با زنده یاد فلاح را که با موضوع «مختارنامه» انجام شده بود، بازخوانی می کنیم:

تقریبا تا به اینجای کار می توان گفت سریال «مختارنامه» به کارگردانی «سید داوود میرباقری» پر تکرار ترین مجموعه تلویزیونی ایرانی در رسانه ملی بوده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

دلیل آن هم برمی گردد به موضوع جذاب و جنجالی که این سریال دارد. «سرنوشت قاتلان امام حسین علیه السلام» با رهبری مختار ثقفی که شاید بسیاری تا پیش از پخش سریال نسبت به آن آگاهی نداشتند و نمی دانستند بر سر این اشقیاء چه آمده است.

مجموعه ای که در دوران ریاست سید عزت الله ضرغامی بر سازمان صداوسیما تولید و  پخش شد و بازیگران آن همگی از بهترین هنرمندان سینما و تلویزیون بودند و هنوز هم پس از گذشت یک دهه هر بار که از تلویزیون پخش می شود مشتریان پر و پا قرص خود را دارد و بسیاری به تماشای آن می نشینند.

این سریال علاوه بر مخاطبان داخلی بسیاری از شیعیان سراسر دنیا را هم شیفته خود کرده و مانند سریال یوسف پیامبر (ع) مخاطبان جهانی دارد. حتی چندین سال پیش این سریال از سوی رییس وقت سازمان صداوسیما با دوبله عربی و به رسم یادبود به عراقی ها پیشکش شد. 

«فریبرز عرب نیا» با همراهی بازیگران بسیاری نظیر فرهاد اصلانی، زنده یاد داوود رشیدی، رضا کیانیان، محمدرضا شریفی نیا، مهدی فخیم زاده، محمد فیلی، رضا رویگری، فریبا کوثری، انوشیروان ارجمند، ژاله علو، ابراهیم‌آبادی، گوهر خیراندیش، شهرام حقیقت‌دوست، الهام حمیدی، حدیث فولادوند، نسرین مقانلو، آهو خردمند، ویشکا آسایش، امین زندگانی، فرخ نعمتی، پرویز پورحسینی، بهنوش طباطبایی، عنایت شفیعی، جعفر دهقان، حامد حدادی، محمد صادقی، حامد میرباقری، رز رضوی، کریم اکبری مبارکه، اکبر زنجانپور، عزیزالله هنرآموز، ماه چهره خلیلی، بهنام تشکر و ... ایفای نقش کرده اند.

درباره این سریال سید عزت الله ضرغامی معتقد است: «سریال مختارنامه همیشه تازه است. دیالوگ‌های استثنائی آن آگاهی‌بخش و بصیرت افزاست. تکرار و تذکر هشدارهای بیدارکننده همیشه خوب و لازم است. به خصوص که با تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه می‌تواند موجب برداشت‌های جدید و آموزنده نیز شود.

جلوه‌های ویژه؛ ریتم داستانی متناسب با حوادث تاریخی و استفاده درست از قابلیت‌های بازیگری؛ چهره‌آرائی، طراحی لباس، صحنه‌آرائی، تدوین و موسیقی جذاب و هماهنگ، از جمله برجستگی‌های این سریال است که نمی‌گذارد گرد کهنگی بر آن بنشیند. مشتری مخصوص این شبهای آی فیلم هستم.»

اما قطعا ساخت و تولید این سریال فاخر، تهیه کننده ای کارکشته داشته است که توانسته این مسیر سخت را برای کارگردان و سایر عوامل هموار کند و او کسی جز «محمود فلاح» نیست که پیش از این سریال های به یادماندنی دیگری نظیر تفنگ سرپر، کلانتر، بوی خوش زندگی، او مثبت، خوش غیرت، خوش رکاب و ... را هم تهیه کنندگی کرده است.

فلاح متولد سال ۱۳۲۴ در سبزوار است و  تحصیلاتش مهندسی برق و الکترونیک است. او از سال ۱۳۴۷ وارد سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران (صدا و سیمای فعلی) شده است. حتی چند ماه قبل از پیروزی انقلاب در کمیته استقبال از حضرت امام (ره ) هم عضویت داشته پس از انقلاب نیز کانال رادیو انقلاب را راه‌اندازی کرد. او تا سال ۷۲ در سمت‌های مختلفی در سازمان صدا و سیما فعالیت کرد و در سال ۷۲ نیز بازنشسته شد.

پس از بازنشستگی به کار تهیه کنندگی روی آورد و آثار بسیاری را که برخی از آنها نام برده شد، را انجام داد. در نهایت سال ۸۱ کار تولید مجموعه فاخر مختارنامه را برعهده گرفت که حدود ۱۰ سال به طول انجامید. از او خواستیم با ما به گفت وگو بنشیند و ناگفته هایی از دوران تولید مختارنامه را برایمان بگوید ولی او که این روزها خیلی حال مساعدی ندارد، چیز زیادی به خاطر ندارد و در جواب درخواست مصاحبه اعلام می کند که اگر چیزی خاطرم مانده بود حتما به شما می گویم. در خلال مصاحبه، گاهی  مکث کرده،  به فکر فرو می رود و به سختی پاسخ می دهد: 

-فکر می کنم تصویربرداری سریال از مسجد کوفه آغاز شد و آن زمان فریبرز عرب نیا جلوی دوربین رفت. البته یادم نیست که مربوط به کدام بخش سریال و کدام سکانس بود. ما از سال ۸۱ کار تولید مختارنامه را به صورت جدی آغاز کردیم. البته قبل از آن حدود ۲ ماه در کاشان کار کردیم و صحنه هایی مربوط به حرکت کاروان امام حسین علیه السلام را تصویربرداری کردیم. میخواستیم خودمان را محک بزنیم ببینیم که می توانیم مختارنامه را بسازیم یا نه. آن زمان علی لاریجانی رییس سازمان صداوسیما بود و من هم به تازگی کار تولید سریال «تفنگ سرپر» را ه پایان رسانده بودم. آن زمان گفتند یک سریال به نام «توابین» داریم و وقتی فیلمنامه را خواندم احساس کردم پتانسیل کافی و لازم برای تولید را ندارد. درام کار کم بود و تعداد جنگ ها زیاد. همین از جذابیت کار کم کرده بود. 

-آن موقع بنا بود با مرحوم سیف اله داد کار را جلو ببریم و ایشان سریال مختارنامه را کارگردانی کنند. ابتدا هم با ایشان صحبت شد ولی در ادامه به خاطر رفاقتی که از قبل با داوود میرباقری هم داشتم با او مشورت هایی انجام دادم. میرباقری از ساخت سریال خیلی استقبال کرد. هرچند که آن زمان تازه از تولید سریال امام علی (ع) فارغ شده بود و اتفاقا به خاطر مسایل مالی که با صداوسیما داشت خیلی تمایل به همکاری با تلویزیون را نداشت. در نهایت از میرباقری دلجویی شد ولی ساخت توابین منتفی شد و میرباقری کار نگارش مختارنامه را آغاز کرد و بلافاصله کار پیش تولید هم آغاز شد و حسن میرباقری و محمد بیرانوند هم او را همراهی می کردند. 

-وقتی برای اولین بار سریال روی آنتن رفت واکنش مردم بسیار زیاد بود خوب بود و خدا را شکر خستگی گروه را که یک عمر به پای آن گذاشته بودند به در آمد. خدا را شکر که سریال آبرومند بود و علی رغم سختی های بسیار توانستیم کار را پیش ببریم. قطعا هماهنگی و ماندگاری یک گروه چندصدنفره در مدت زمان هشت سال فقط با عشق ممکن بود و نیت خالص افردا حاضر در پروژه آن را به سرانجام رساند. 

-نمی دانم تا به حال چند بار این سریال از تلویزیون پخش شده است. اما این را می دانم که دیگر تبدیل به پر تکرارترین سریال تلویزیون شده است. خود من هر بار این سریال را می بینم سیر نمی شوم و فکر می کنم که هر بار سریال از تلویزیون پخش می شود هنوز مخاطبان آن را با عشق و علاقه می بینند که برایم ارزشمند است و خدا را شکر می کنم که مردم مختارنامه را دوست داشته و دارند و با عشق آن را دنبال می کنند. همیشه فکر میکنم بزرگترین سعادتی که در زندگی نصیبم شده همین ساخت مختارنامه بوده است. سریال را با عشق ساختیم و خدا را شکر در طول زمان ساخت خون از دماغ کسی نیامد. همیشه فکر میکنم نیروی ماورایی در همه این سالها مراقب ما بود و به نوعی بیمه شده بودیم.

-امروز دیگر جزییات هزینه های تولید سریال و دستمزدها مشخص شده و تقریبا حالا شاید رسما اعلام نشده باشد ولی در جاهای مختلف بیان شده است. امروز دیگر نمی توان مختارنامه را با توجه به این شرایط ساخت. زمانی که مختارنامه تولید شد رقمی حدود ۲۵ میلیارد برای ساخت سریال هزینه کردیم که بخشی از آن متعلق به دستمزدها بود و بخشی از آن هم هزینه ساخت دکورهای مختلف در شهرهای مختلف شد. چندین بار هم اعلام شد که دستمزدهای بازیگران چطور پرداخت شده و مثلا همه می دانند که آن زمان فریبرز عرب نیا در مجموع ۵۰۰ میلیون تومان برای بازی در مختارنامه دستمزد گرفت. اما الان دیگر نمیتوان همین سریال مختارنامه را با آن شرایط تولید کرد. چون شرایط بسیار سخت شده است. هزینه های تولید عجیب و غریب و سرسام آور شده و قطعا چندین برابر بودجه مجموعه مختارنامه برای تولید سریال هایی در سطح مختارنامه نیاز است. تازه این درحالی است که دستمزد بازیگران به نسبت هزینه های تولید خیلی بالا نرفته است. 

-آخرین صحنه و سکانسی که از مجموعه مختارنامه فیلمبرداری شد مربوط به نبرد آخر و جنگ مختار در مسجد بود که اتفاقا بسیار تاثیرگذار هم به تصویر درآمد. بخش های مربوط به شهادت مختار و جنگ سختی که با دشمنان داشت بسیار ویژه و سخت ساخته شد و خدا را شکر خیلی هم ماندگار به تصویر درآمد. فیلمبرداری این بخش از «مختارنامه» حدود یک ماه طول کشید و در این مدت ما به اندازه تولید یک فیلم سینمایی کار کردیم. البته این را هم بگویم که همین قسمت های آخر طی چند مقطع اتفاق افتاد که البته مخاطب متوجه این تغییر نمی شود. 

-صحنه های مربوط به حضرت ابوالفضل علیه السلام به دستور سید عزت الله ضرغامی و با نظر ایشان به کار اضافه شد. اصلا فیلمبرداری «مختارنامه» تمام شده بود و همه به تهران برگشته بودیم که این تصمیم گرفته شد. به همین دلیل یک تیم دوباره به شاهرود برگشت. یک نخلستان که حدود ۱۰۰ کیلومتر با شهر فاصله داشت محل تصویربرداری ما بود. این صحنه ها به سختی گرفته شد. بخش هایی هم در کویر شاهرود ضبط شد که بسیار طاقت فرسا بود که در نهایت هم به پخش نرسید.

درباره صحنه های مربوط به حضرت ابوالفضل علیه السلام و بخش هایی که پخش نشد باید بگویم که اگر بخواهیم آنها به روی آنتن برود باید خیلی جاهای آن را تغییر داد و به روی آنتن برد. در حقیقت باید حذفیاتی انجام داد و روی آن کار کرد تا قابل پخش از تلویزیون شود. به آن شکلی که ساخته شده بعید میدانم کار مناسب پخش از تلویزیون باشد و قطعا و حتما نیاز به تغییر دارد.

-سریال مختارنامه در لوکیشن های مختلف و متنوعی در شهرهای گوناگونی ساخته شده است. بخش هایی در کاشان و بخش هایی در شاهرود و همچنین شهرک سینمایی غزالی ساختیم. یک بخش وسیعی از دکورها را هم در حوالی تهران  و ورامین و در زمین های کشاورزی ساختیم. محله ای به نام احمد آباد مستوفی که خدا را شکر الان پیشرفت قابل توجهی داشته است. بخشی از دکور را در زمین ساده کشاورزی در امین‌آباد مستوفی ساختیم. بخشی از دکور هم که گفتم در ورامین بود با هزینه ای حدود سه تا چهار میلیارد تومان ساخته شد. دکورها ماندگار تولید شده بودند و هرکدام قابلیت استفاده تا ۲۰ سال بعد هم داشت اما متاسفانه زمین ها اجاره ای بود و صداوسیما هم انگار تمایلی برای حفظ دکورها نداشت. مقطعی برای حفظ دکورها خیلی تلاش کردیم ولی در نهایت ما از پیگیری خسته شدیم و سازمان هم آنها را رها کرد. به هر جهت سرمایه عظیمی بود که صداوسیما به راحتی آن را رها کرد. شاید اگر محافظت می شدند یک صرفه جویی برای صدا و سیما به حساب می آمد و چندین اثر تاریخی دیگر نیز در آن تولید میشد.

-آرزو دارم یک کار مذهبی حول وحوش قیام مختار بسازم و اگر عمرم جواب بدهم. دلم میخواهد که دوباره کار بسازم ولی نمی دانم که می توانم یا نه. وقتی مختار را ساختیم درست است که سخت بود اما در نهایت ساخته شد ولی دیگر امروز خیلی کار تولید سخت شده است. از میان مجموعه ۴۰ قسمتی مختارنامه خودم شخصا بخش های مربوط به زهیر بن قین را خیلی دوست دارم. دلم میخواست که سریالی را با همان حال و هوا بسازم. من صحنه‌های مربوط به چادر زهیر را خیلی دوست دارم.با مرحوم فریبرز صالح هم در این باره صحبت کرده بودم ولی متاسفانه نشد و حالا هم نمی دانم که عمر و شرایط جسمانی کفاف می دهدکه بتوانم این سریال را بسازم یا خیر.

-از دیدن سریال مختارنامه هنوز هم که هنوز است لذت می برم اما هنوز فکر میکنم که در مجموعه فاخری نظیر مختارنامه هنوز هم خیلی چیزها جا افتاده است و این شخصیت بزرگ ابعادی داشته که در مجموعه مختارنامه به آن پرداخت نشده است. او فراز و نشیب های بسیاری در زندگی داشته و ابعادی از زندگی این شخصیت مورد توجه قرار نگرفته است. این شخصیت ابعادی داشته که به آن پرداخته نشده است.

-وقتی سریال مختار کلید خورد ۶۲ سالم بود و و قتی تمام شد دیگر هفتاد ساله بودم.کار تولید سریال بسیار سخت بود و سر ساخت سریال مختارنامه ۳ بار سکته کردم. حتی عمل باز قلب هم داشتم اما محکم می گویم که این سریال با عشق بسیاری ساخته شد و هر بار که سریال را می بینم فکر می کنم که میشد به موارد دیگری هم پرداخت که توجه نشده است. اما خدا را شکر میکنم که این سعادت شامل حال ما شد و تولید مجموعه فاخر مختارنامه در کارنامه ما ثبت شد.

منبع: فارس

منبع: مشرق

کلیدواژه: کرونا اعتراضات آمریکا قره باغ سریال مختارنامه تلویزیون امام حسین محمود فلاح سازمان صدا وسیما سریال یوسف پیامبر شهرک سینمایی غزالی داوود میرباقری امین زندگانی سریال مختارنامه علیه السلام سریال مختار خدا را شکر تولید سریال ساخت سریال کار تولید بخش هایی ساخته شد آن زمان صحنه ها روی آن

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۷۳۰۳۷۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End

جنگ جهانی اول – که با عنوان جنگ بزرگ (Great War) نیز شناخته می شود – در سال ۱۹۱۴ پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند، ولیعهد امپراطوری اتریش-مجارستان آغاز شد و تا سال ۱۹۱۸ ادامه داشت.

به گزارش روزیاتو، جنگ جهانی اول نیروهای قدرت مرکزی یا متحدین (اتریش- مجارستان، بلغارستان، آلمان و امپراطوری عثمانی) را در مقابل نیروهای متفقین (بریتانیا، کانادا، فرانسه، ایتالیا، ژاپن، رومانی، روسیه و بعداً ایالات متحده) قرار داد.

به لطف پیشرفت در فناوری نظامی و تکیه بر جنگ خندقی و هوایی، جنگ جهانی اول دارای سطوح بسیار بالایی از خونریزی و تخریب زیرساخت ها بود. نیروهای متفقین در نهایت پیروز شدند، اما بیش از ۱۶ میلیون نفر تا زمان شروع آتش بس، در این نبرد خونبار جان خود را از دست دادند.

امروزه صدها فیلم برای هرکسی که می‌خواهد درباره ستیزه جویی ها و خشونت های بی‌معنای این جنگ بزرگ بیشتر بداند وجود دارد. با این حال، سریال های تلویزیونی همیشه گزینه بهتری برای کسانی هستند که می خواهند زمان بیشتری را با شخصیت های در این فضای هولناک بگذرانند.

چه داستان‌های تخیلی که از جنگ به عنوان پس‌زمینه استفاده می‌کنند یا داستان‌های واقعی در مورد سربازان، غیرنظامیان و رهبرانی که در روند این درگیری مشارکت داشتند، این سریال ها روی صفحه کوچک، اطلاعات، درام یا اکشن کافی برای رضایت هر جنگ‌دوستی را ارائه می‌دهند. بدین بهانه در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ مورد از بهترین سریال های جنگی در مورد جنگ جهانی اول آشنا کنیم.

۱۰- The Monocled Mutineer (1986)

بر اساس کتابی به همین نام از ویلیام آلیسون و جان فرلی، سریال The Monocled Mutineer شورش اتاپلس در سال ۱۹۱۷ را پوشش می دهد که در آن سربازان جوان در اتاپلس- یک انبار کلیدی و ایستگاه ترانزیت نیروی اعزامی بریتانیا در فرانسه – به دلیل آزارها و بی رحمی هایی که علیه شان صورت گرفته بود، در مقابل مافوق های خود دست به شورش زدند. این سریال در ابتدای پخش جنجال‌های زیادی به پا کرد و رسانه‌های راست‌گرای بریتانیایی تهیه‌کنندگان آن را به تعصب چپ‌گرایانه متهم کردند.

این سریال جنگی در چندین مورد اغراق می کند، اما این رویکرد به جای آسیب رساندن به سریال، کیفیت آن را افزایش می دهد. به عنوان مثال، گفته می شود که رهبر شورشیان سربازی به نام پرسی توپلیس (پل مک گان) است. او به اندازه قهرمانان نظامی خونسرد و شجاع است.

او عینک یک چشمی می پوشد و مانند اسکندر مقدونی صحبت می کند. او حتی موفق می‌شود فرار کند و از مجازاتی که همرزمانش در نهایت با آن مواجه می‌شوند، اجتناب می کند. با این حال، توپلیس واقعی هرگز در این شورش شرکت نداشت.

گزارش‌های تاریخی مختلف تأیید کرده‌اند که واحد نظامی توپلیس هنگام وقوع شورش اتاپلس در مسیر رفتن به هند بود. با این حال، در حالی که مطبوعات و دولت تاچر خشمگین بودند، همه به عالی بودن سریال The Monocled Mutineer اذعان داشتند. این سریال تاریخی نامزد ۹ جایزه بفتا شد و بیش از ۱۰ میلیون نفر آن را تماشا کردند.

۹- Women at War (2022)

میم‌های مربوط به جنگ که فمینیست‌ها را هدف قرار می‌دهند، همیشه به این نکته اشاره می‌کنند که زنان در طول دو جنگ جهانی زندگی نسبتاً راحت (یا دستکم راحت تری نسبت به مردان) داشتند، زیرا مجبور نبودند در سنگرها و خندق ها حضور داشته و بجنگند. اما سریال Women at War ثابت می کند که اینطور نبوده است.

این سریال فرانسوی-بلژیکی دارای چهار شخصیت اصلی است. یکی اگنس (ژولی دو بونا)، راهبه ای قوی و سردسته راهبه های صومعه ای است که به عنوان یک بیمارستان موقت عمل می کند. مارگریت (آدری فلورو)، یک روسپی فرانسوی؛ سوزان (کامیل لو)، یک پرستار طرفدار حق سقط جنین برای زنان و کارولین (سوفیا اسیدی) که کارخانه کامیون سازی شوهرش را مدیریت می کند، در حالی که شوهرش در میدان جنگ حضور دارد. این چهار زن با چالش های مختلف مرتبط با مردسالاری روبرو هستند و مسیر زندگی آن ها اغلب با هم درگیر می شود.

طرفداران داستان های جنگی با حضور زنان در نقش های اصلی، از سریال زنان در جنگ لذت خواهند برد، زیرا شخصیت های اصلی بسیار متعهد هستند در حالی که سعی می کنند بر مشکلات خود فائق آیند.

برای سوزان، شهروندان زخمی تنها نگرانی او نیستند. یک کارآگاه پاریسی نیز در داستان است که مصمم است او را بکشد، از این رو داستان او شبیه یک شخصیت فراری روایت می شود. از طریق شخصیت او، بحث طرفداری از حق سقط جنین و حق زندگی نیز مورد بحث قرار می گیرد.

داستان مارگریت، از سوی دیگر، پیچیدگی های روابط کارفرما و کارمند را برجسته می کند. با پیشرفت داستان مشخص می شود که او با صاحب یک روسپی خانه درگیری دارد و همه چیز اغلب از کنترل خارج می شود.

مادر اگنس نیز مشکلات بزرگتری دارد، زیرا باید راهی برای خلاص شدن از شر کشیشی که از کارآموزان جوان سوء استفاده جنسی می کند، بیابد. علاوه بر این، او پس از دلبستگی به یکی از بیمارانش، خود را دچار تعارض می‌ بیند، با این حال او عهد تجرد به عنوان یک راهبه را پذیرفته است.

سپس به کارولین می رسیم که برادر شوهرش فکر می کند یک زن نباید مسئول یک کارخانه خودروسازی باشد، بنابراین برای کنترل این کارخانه با او درگیر می شود. طرفداران اکشن نگران نباشند زیرا این سریال فقط یک درام خالص نیست. چند سکانس نبرد احساسی در سریال وجود دارد، به ویژه یکی که در آن آلمانی ها از گاز علیه سربازان فرانسوی استفاده می کنند. اثرات این حمله شیمیایی آنقدر بد است که پزشکان در مورد راه های درمان آسیب دیدگان هیچ گزینه و ایده ای ندارند.

۸- Gallipoli (2015)

طرز فکر جوانان در اوایل قرن بیستم ممکن است نسل کنونی را که آرامش و امنیت را ترجیح می دهند، گیج کند. در آن زمان، نوجوانان آرزوی جنگیدن برای کشورشان را داشتند، بنابراین با رضایت و شادی در ارتش ثبت نام می کردند. شخصیت تونی (کودی اسمیت-مک فی) در سریال گالیپولی چنین شخصیت جوانی است.

علیرغم اینکه این جوان ۱۷ ساله به سن قانونی نرسیده است، مدارک لازم را جعل می کند تا بتواند در نبرد در شبه جزیره گالیپولی به برادر بزرگ ترش بپیوندد. او به زودی از واقعیت های ترسناک و خشن جنگ آگاه می شود.

گالیپولی سریالی درباره اتفاقات غیرمنتظره است. این سریال نشان می دهد که وقتی گلوله ها به پرواز در نمی آیند چه اتفاقی می افتد و از این رو جنبه انسانی افراد حاضر در جنگ را به تصویر می کشد. بنابراین بینندگان می‌توانند منتظر شوخی‌هایی درباره باد معده و لحظات غیرعادی باشند که در آن طرف‌های متخاصم لحظاتی را برای تخلیه کردن اجساد مردگان از جنگ دست می کشند، در حالی که بر سر یکدیگر فریاد می زنند.

به دلیل این رویکرد، این سریال مانند یک سخنرانی در مورد تاریخ نیز جلوه می کند. زمانی که تیتراژ پایانی قسمت آخر بالا می رود، هر بیننده ای دانش دایره المعارفی و قابل توجهی در مورد کارزار نظامی گالیپولی در سال های ۱۹۱۵ تا ۱۹۱۶ خواهد داشت و اینکه چگونه این نبرد به شکل گیری هویت ملی نیوزیلند و استرالیا کمک کرد.

۷- The Fall of the Empire (2005)

باور عمومی بر این است که اگر کشورهای درگیر جاسوسان بهتری داشتند، جنگ جهانی اول می توانست تلفات کمتری داشته باشد. بریتانیکا این موضوع را به صراحت بیان کرده و تصریح می کند که این درگیری “اغلب در نگاه به گذشته به عنوان یک شکست غم انگیز اطلاعاتی ذکر می شود.”

در آغاز جنگ، بیشتر کشورها شبکه‌های جاسوسی قوی را که اکنون دارند، نداشتند، و سریال The Fall of the Empire به بررسی وضعیت روسیه در آن دوران می‌پردازد. وقایع این سریال از نگاه یک افسر ضد جاسوسی روسی به نام سرگئی پاولوویچ کوستین (الکساندر بالوف) روایت می شود، جایی که او در تلاش است تا از منابع محدود خود حداکثر استفاده را ببرد، در حالی که از حلقه های بوروکراسی او را درمانده کرده است.

سریال The Fall of the Empire همان کاری را می کند که اکثر سریال های جاسوسی خوب انجام می دهند. دیالوگ های جاسوسی استانداردی در این سریال وجود دارد مانند “اتاق را تمیز کنید!”، “سوژه خنثی شده است”، “شما تصویر دارید؟”، “دارایی لو رفته است”، و “ما باید این را مهار کنیم.”

مهمتر از همه، این سریال به همه یادآوری می کند که جنگ چیزی بیشتر از جنگیدن و دستور دادن است. به طور کلی، در اینجا واقعیت و داستان به زیبایی ترکیب شده اند. هیچ‌کدام از شخصیت‌های اصلی در واقعیت وجود نداشته اند، اما شخصیت‌های مکملی مانند لاور کورنیلوف و نادژدا کروپسکایا همگی بیش از یک قرن پیش در زمان جنگ جهانی اول وجود واقعی داشته اند.

۶- ۳۷ Days (2014)

سریال «۳۷ روز» در واقع اشاره به مدت زمانی است که پس از ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند اتریش طول کشید تا بریتانیا به آلمان اعلان جنگ کند. ورود بریتانیا به طور رسمی شروع جنگ را مشخص کرد و سریال ۳۷ Days به بررسی آنچه در طول سه هفته قبل از این تصمیم‌ مهم رخ داده است، می‌پردازد.

بنابراین، این سریال بینندگان را از وحشت میدان نبرد دور می‌کند و آن‌ها را به اتاق‌های اعضای کابینه دولت بریتانیا می‌برد، جایی که سیاستمداران و ژنرال‌های جنگ‌افروز استراتژی‌های خود را طراحی کرده و بهترین راه را برای نشان دادن قدرت نظامی خود پیدا می‌کنند.

چیزی که بلافاصله با تماشای ۳۷ Days مشخص می شود این است که در وقوع جنگ جهانی اول چیزی بیش از قتل یک آرشیدوک وجود داشت. ناسیونالیسم، امپریالیسم و ​​انواع دیگر «ایسم ها» به هر طریقی به وقوع جنگ کمک کردند. بیشتر شبیه یک درگیری لفظی و دیس زدن در دنیای رپ بوده است.

بریتانیا خواهان این جنگ نبود و وزیر خارجه وقت، سر ادوارد گری سعی کرد تا حد امکان با روند دیپلماتیک با این مسئله روبرو شود. با این حال، یک ترانه “دیس” توسط دشمن ضبط شده بود، و بریتانیایی ها نیز باید به آن پاسخ می دادند. بنابراین، در اینجا با سریالی مواجه خواهید بود که احتمالاً طرفداران فیلم‌های تریلر سیاسی را راضی می‌کند، همانطور که دوستداران تاریخ را خرسند خواهد کرد. هر قسمت که می گذرد، به مخاطب یادآوری می شود که چند روز تا شروع جنگ باقی مانده است.

۵- Wings (1977-1978)

نباید این سریال با فیلمی برنده بهترین فیلم اسکار در سال ۱۹۲۷ به همین نام اشتباه گرفت. سریال Wings مسیر کاری شهروندی بریتانیایی به نام آلن فارمر را دنبال می کند، روایتی که از روزهای فعالیتش به عنوان آهنگر شروع می شود و تا دوران خدمتش به عنوان خلبان جنگنده در طول جنگ جهانی اول ادامه می یابد.

همچنین فارمر دوستی دارد که هیچ کس آرزوی داشتنش را ندارد. این مرد بی وفا به نام گیلیون به محض اینکه اخباری غیرواقعی در مورد مرگ این خلبان پخش می شود، به دوست دختر فارمر نزدیک شده و با او وارد رابطه می شود. عموم مردم تمایل دارند تصور کنند که هر بخش نظامی با دیگر بخش ها هماهنگ هستند، اما هرگز اینطور نیست.

سریال Wings فاش می کند که خلبانان به دلیل تحصیلات عالیه و حقوق بالاتر، همیشه به چشم تحقیر به سربازان داخل سنگرها نگاه می کردند. به این ترتیب، فارمر با وجود اینکه مانند دیگر خلبانان همرزمش بدجنس نیست، با خشم و تحقیر افسران ارشدتر مواجه می‌شود.

شاید به دلیل بودجه محدود، سکانس های پرواز در سطح Top Gun نیستند، اما بعید است بینندگان از این موضوع عصبانی شوند. هر نقصی که این سریال در زمینه نبردهای تن به تن هوایی رضایت بخش دارد، در حوزه داستان و دیالوگ جبران می شود.

۴- ۱۹۱۵ (۱۹۸۲)

بر اساس رمان راجر مک‌دونالد به نام ۱۹۱۵: A Novel of Gallipoli، سریال ۱۹۱۵، داستانی در مورد بلوغ است که سرگذشت دو نوجوان به نام های والتر (اسکات مک گرگور) و بیلی (اسکات برگس) را دنبال می‌کند که از نوجوانان لجباز روستاهای استرالیا به سربازانی سرخورده تبدیل می‌شوند، بعد از اینکه به عنوان اولین نیروی امپراتوری استرالیا (AIF) در جنگ جهانی اول شرکت می کنند.

مانند بسیاری از جوانان دیگر در آن زمان، آنها برای به جنگ رفتن ثبت نام می کنند و معتقدند که این یک تجربه لذت بخش است که با شوخی، دشمن کُشی و هیجان همراه خواهد بود، اما متوجه می شوند که میدان جنگ شکل دیگری از جهنم است.

سکانس‌های نبرد در سریال جنگی ۱۹۱۵ چیزی است که بینندگان قبلاً ندیده‌اند. داستانی که قبل از رفتن این دو مرد به جنگ روایت می شود، چیزی است که این سریال را به یکی از بهترین ها در ژانر خود تبدیل می کند. قبل از اینکه بیلی بتواند با اسلحه اش شلیک کند، نشان داده می شود که او پسر جوانی با شخصیت زن باره گی است که دخترهای زیادی را دور خود جمع می کند. او حال و هوای یک پسر بد را داشته و آنقدر جذاب است که هم زنان مجرد و هم زن متاهل به او پیشنهاد رابطه می دهند.

از طرف دیگر، والتر مودب تر و خجالتی تر است، اما این مانع از دوست شدن این نمی شود. در حالی که این سریال به ماجرای دوستی شخصیت های اصلی می پردازد، بینندگان با فیلمبرداری خیزه کننده ای همراه با مناظر زیبا روبرو می شوند.

سکانس هایی از میخانه‌ها، ایستگاه‌های راه‌آهن، و مزرعه‌های بزرگ… و خیلی مناظره خیره کننده دیگر در این سریال وجود دارد که نشان می دهند زندگی در دنیای بدون جنگ چقدر زیباست (و باید باشد).

۳- Parade’s End (2012)

سال‌ها قبل از اینکه بندیکت کامبربچ پورتال‌هایی را به سوی جهان های چندگانه باز کند و مرد عنکبوتی را به باد تمسخر بگیرد، او اشراف زاده ای بریتانیایی به نام کریستوفر تیتجنز در سریال Parade’s End بود. در این سریال، دردسرهای این استاد آمار دولتی دقیقاً مربوط به جنگ نیست.

او یک همسر خیانتکار دارد و اتفاقاً عاشق یک زن جوان مدافع حق رأی زنان نیز شده است. در حالی که او مشغول فکر کردن و تصمیم گیری برای مدیریت اتفاقات اخیر زندگی اش است، وحشت جنگ جهانی اول از راه می رسد.

تیم گودمن در نقد خود برای هالیوود ریپورتر ، از این سریال به عنوان «نسخه خاص تر دانتون ابی» یاد می کند، زیرا «کمتر آبکی است». این تعاریف از سریال فوق ماندگار شده و بسیاری از منتقدان آن را با یکی از بهترین سریال ها در مورد دهه ۲۰ مقایسه می‌کنند.

مطمئناً، Parade’s End پیچیده‌تر است، اما این بازی های فوق‌العاده‌ بازیگران است که آن را قادر می‌سازد درخشان تر باشد. کامبربچ به خاطر بازی اش در این سریال نامزد جایزه امی شد در حالی که ربکا هال (بازیگر نقش همسر لاقید کریسی) نامزد جایزه بفتا شد.

این دو بازیگر نقش اصلی به طرز شگفت انگیزی دیدگاه‌های اخلاقی متناقض شخصیت‌هایشان را به مخاطب منتقل می‌کنند که آن‌ها را به یک اندازه دوست‌داشتنی و نفرت‌انگیز می‌سازد.

۲- When We Go to War (2015)

داستان سریال When We Go to War حول خانواده کارآفرین اسمیت در اوکلند، نیوزیلند است و نشان می‌دهد که زندگی اعضای آن قبل (و در طول جنگ) چگونه بوده است. طرح داستان بر اساس یک سری نامه بنیان نهاده شده است، بنابراین هر قسمت عمدتاً بر اساس ارتباط نوشتاری بین یک شخصیت با شخصیت دیگر است.

بسیاری از رویدادهای سریال در اسکندریه رخ می دهد و دلیل خوبی برای آن وجود دارد. در طول جنگ جهانی اول، متفقین امیدوار بودند که این منطقه را نابود کنند زیرا یک مرکز راه آهن استراتژیک برای امپراتوری عثمانی بود. طرح سریال بهترین چیز در مورد آن نیست … بلکه نقطه قوت این سریال شخصیت های آن هستند.

چه یک پرستار فمینیست پیشرو باشد که به همان اندازه که از انجام کالبد شکافی لذت می‌برد از رابطه جنسی نیز لذت می‌برد، یا یک عضو خانواده شناخته شده که ترجیح می‌دهد وقت خود را به دود کردن تریاک بگذراند تا اینکه برای رفتن جنگ پیشقدم شود، بنابران در این سریال شخصیت های جذاب کم نیستند.

همچنین سریال When We Go to War به بررسی بسیاری از مسائل اجتماعی که در موازات جنگ جریان دارند نیز می پردازد. به عنوان مثال، اعضای چندین قبیله نیوزیلندی با پیوستن به ارتش مخالفت می کردند زیرا می ترسیدند پس از رفتن به میدان نبرد، زمین هایشان به سرقت برود. در همین راستا، یک داستان فرعی حقوقی برای تکمیل داستان های جنگ و عاشقانه این سریال نیز وجود دارد.

۱-The Passing Bells (2014)

The Passing Bells داستان های موازی از هر دو طرف شکاف جنگ جهانی اول را روایت می کند. یکی از شخصیت های اصلی یک شخصیت آلمانی، مایکل (جک لودن) و دیگری بریتانیایی، تامی (پاتریک گیبسون) است.

هر دو مرد در آغاز جنگ به ارتش ملحق می شوند و با چالش های مختلف ناشی از شغل و زندگی شخصی خود مواجه هستند. در برهه ای از داستان، داستان‌های آن‌ها به هم گره می‌خورد، جایی که مایکل اکنون اسیر جنگی است و تامی یکی از سربازانی است که از اسیران محافظت می‌کند.

طرفداران ژانر جنگی که به دنبال یک درام جنگی مناسب برای تماشا در کنار خانواده هستند، باید به The Passing Bells راضی باشند. سناریو این سریال توسط تونی جردن نوشته شده است (نویسنده ای که بیشتر برای سریال The Eastenders شناخته شده است).

علیرغم عدم وجود خونریزی و کشتار، این سریال هرگز سریال کسل کننده ای نیست. لحظات قدرتمند زیادی در سریال وجود دارد، مانند زمانی که تامی، که قبلاً از کشیدن نقاشی پرندگان در خانه لذت می برد، در داخل گل و لای خندق های جنگ جهانی اول یک نقاشی دیگر می کشد.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • درباره آخرین وضعیت مجموعه‌ای بلاتکلیف/ چرا سریال حضرت معصومه(س)ساخته نمی‌شود؟
  • ماجرای کوچ عمو پورنگ از تلویزیون
  • ماجرای حاشیه اخیر سریال کیانوش عیاری چیست؟
  • ماجرای دیدار وزیر ارشاد و رضا رویگری
  • کریم منصوری: «معلمی» بزرگترین آرزویم است
  • «معلمی» بزرگترین آرزویم است
  • ۱۰ سریال جنگی دیدنی در مورد جنگ جهانی اول؛ از Women at War تا Parade’s End
  • سریال طنز «بدل» جایگزین «هفت سر اژدها» می‌شود
  • تذکرکاظم صدیقی به دولت درباره برخورد با مردم!
  • بازیگر «نون خ»: چند بار تا مرز خفگی رفتم